نتایج جستجو برای عبارت :

پرسه زدن های بامداد ده فروردین وسط آذر

برای پرسه تعاریف زیادی ارائه شده است. خود پرسه آن‌طور که در لغت‌نامه دهخدا آمده است مخفف پارسه است که معنای گدایی می‌دهد. رفتن گدایان به گدایی معنایی است که امروز کمتر از آن برای این منظور استفاده می‌شود. اما در زمانی پرسه معنای مریدی می‌داد که به دستور بزرگ و پیر خود به کوچه‌ها و بازارها برای گدایی می‌رفت و در بازار برای گدایی پرسه می‌زد. اما در کل و در زبان امروزی پرسه را افراط در پیاده‌روی می‌دانند یا راه رفتن بسیار و بی‌نتیجه. در وا
برای پرسه تعاریف زیادی ارائه شده است. خود پرسه آن‌طور که در لغت‌نامه دهخدا آمده است مخفف پارسه است که معنای گدایی می‌دهد. رفتن گدایان به گدایی معنایی است که امروز کمتر از آن برای این منظور استفاده می‌شود. اما در زمانی پرسه معنای مریدی می‌داد که به دستور بزرگ و پیر خود به کوچه‌ها و بازارها برای گدایی می‌رفت. اما در کل و در زبان امروزی آن را افراط در پیاده‌روی می‌دانند یا راه رفتن بسیار و بی‌نتیجه. به راه رفتن بسیار و گردش زیاد در خیابان و
سر و کله بامداد از سال اول دانشگاه- کلاس گفت و شنود 1 پیدا شد، با مراسم چهل منبر
بامداد برای من همکلاسی و هم‌صحبت و دوست و رفیق و جزئی از خودم است، ناراحتم کرده، عصبانی‌ام کرده، دیوانه‌ام کرده اما هیچ‌وقت نتوانستم دوستش نداشته‌باشم و دلتنگش نشوم
برایم نوشته بود از بامداد بنویس و  چقدر سخت است
 سخت است چون دوستم متخصص کلمات است و کلمات من در مقابل او رنگ ندارند
سخت است چون بامداد در عین سادگی پر از شگفتی است و  کلمه برای توصیف او کم است، فق
هتل آپارتمان بامداد مشهد

یکی از هتل آپارتمان های مشهد می باشد که در نزدیکی و جوار حرم مطهر
حضرت امام رضا (ع) واقع شده است و با توجه به فاصله بسیار کمی که تا حرم
مطهر دارد , از این رو هتل آپارتمان بامداد مشهد را می توان از جمله هتل آپارتمان مشهد
نزدیک به حرم به شمار آورد.
این هتل آپارتمان دارای واحد های آپارتمان یک خوابه دو تخته و چهار
تخته و آپارتمان دو خوابه چهار تخته و شش تخته می باشد و در 5 طبقه ساختمان
مجموعا با حدود 18 واحد اقامتی
و
احمد یک کتاب به مهناز داده؛ یه کتاب که فکر میکنه یا بهتره بگیم مطمئنه خودش سال‌ها قبل اونو نوشته...
“مثل خون در رگ‌های من” تمام فکرهای احمده و تمام احساساتش برای مهناز.
جالبیشم اینه که الف بامداد عزیز تمام نامه هارو به اسم “احمد” امضا کرده و تموم کرده...
پیشتر از پرسه نوشته بودیم:
https://thepressez.blogspot.com/2018/09/blog-post.html
ممکن است به برخی مطالب این بلاگ دسترسی نداشته باشید. به هر حال حرف باید قبل از زده شدن خوب جویده شود. اما چنانچه تخصص همکاری در چنین پروژه‌ای را دارید و دغده‌ی مشترک با ما دارید، لطفا از طریق راه‌های ارتباطی معرفی شده با من در ارتباط باشید.
امروز پرسه را راه اندازی می‌کنیم و به عنوان اولین پروژه، ساریاب را اجرا خواهیم کرد.
پرسه: http://pressz.ir

امیدوارم هرچه سریع تر سورس کد را در اختیار عمو
دانلود آهنگ جدید باران به نام پرسه
Download New Song By Baran Called Parse On 
دانلود آهنگ جدید باران به نام پرسه
دانلود 320
دانلود 128دیدگاهنظر شما درباره این مطلب چیست؟ارسال نظر
متن آهنگ باران به نام پرسه
پرسه تو کوچه تو حال و هواتمنو بغض شبو تو و جا زدنتدوباره توهم اون تب نفساتبی‌ هوا میریزه دلم کسی‌ مثل تو صدام بزنهیه حسو یه حال عجیب میگن که جهان تو دست منعشق من همش صدات میپیچه تو گوشمتورو سردم که میشه میپوشمعطر تو پر میشه تو آغوشمبه خدا عشق من همش صدات میپی
یک منبع نظامی سوریه به خبرگزاری سانا اعلام کرد ارتش این کشور با آتش‌بس در منطقه  کاهش تنش در ادلب سوریه از بامداد شنبه موافقت کرده است.
البته این موافقت با حفظ واکنش به هرگونه نقض آتش بس از سوی تروریست‌ها است.
@IrNews_24
[عکس 745×375]
مشاهده مطلب در کانال
دانلود آهنگ مسعود جعفرزاده پرسه زیر بارون
همینک ترانه زیبای مسعود جعفرزاده بنام پرسه زیر بارون را دانلود کنید و گوش دهید { آوا موزیک }
Exclusive Music: Masood Jafafarzade – Parse Zire Baroon With Text And ۲ Quality On Ava۲Music
کارهای بیشتر از : مسعود جعفرزاده

صفحه اینستاگرام آوا موزیک کانال تلگرام آوا موزیک

دانلود آهنگ با کیفیت ۱۲۸ Download MP3 128kbps

دانلود آهنگ با کیفیت ۳۲۰ Download MP3 320kbps

00:00
با توجه به اطلاعیه مطبوعاتی این گزارش ، برنامه مدرسه تلویزیونی ، جمعه 16 مارس 2016آموزش آموزش:دبیرستان تمام وقت:5:30 تا 5:15 مطالعات اجتماعی 35:15 تا 2:45 آموزش تفکر و ثبت زندگی ٨2: 45 صبح. تا 5:35 بعد از ظهرساعت 5: 5 بامداد تا ساعت 2:35 بعد از ظهر
شروع شدن:.: 3 تا 11 بازی کلاس اول و درس ریاضیساعت 11 صبح تا 2 بعد از ظهر Pers ارسی آموزش و نوشتن فارسی کلاس دوم3: 1 تا 3 بعد از ظهر ، هدیه ششم هدایا و پیامهای آسمانیساعت 2 تا 3: معرفی درس تدریس فارسی و نوشتن کلاس چهارم5 با
وزارت بهداشت:
دانشجویان ایرانی مقیم چین بامداد امروز با پروازی اختصاصی که روز گذشته از ایران به همین منظور اعزام شده بود، وارد کشور شدند.
این افراد پس از ورود به فرودگاه جهت بررسی های اولیه به مکانی که از قبل در نظر گرفته شده بود، منتقل شدند و بررسی ها اکنون توسط متخصصان مربوطه در جریان است.
چهار شنبه ، ۱۶ بهمن ۹۸@IrNews_24
[عکس 640×427]
مشاهده مطلب در کانال
فدراسیون جهانی در فاصله ۲ روز مانده تا شروع مرحله نهایی لیگ ملت‌ها از پوستر رسمی این رقابت‌ها رونمایی کرد.در حالی که از چهارشنبه شب به وقت آمریکا و بامداد پنجشنبه به وقت تهران
مرحله نهایی لیگ ملت‌های ۲۰۱۹ در شیکاگو استارت می خورد، صفحه رسمی
اینستاگرام فدراسیون جهانی از پوستر این رقابت ها رونمایی کرده است.
در این طرح امیر غفور، پشت خط زن تیم ملی ایران در کنار ستاره های ۵ تیم دیگر از لهستان، برزیل، فرانسه، آمریکا و روسیه قرار دارد.شمارش مع
من که فکر می‌کنم بامداد جمعه نقشه‌ی آسمان به هم ریخت. یک ستاره به ستاره‌های آسمان اضافه شد. از آن ستاره‌های پرنور، تو بگو به قدر شعرای یمانی، حتی پرنورتر. از همان‌ها که ستاره‌پرستان دست رد به‌شان نمی‌زدند، اصلاً زانوهای‌شان سست می‌شد وقت دیدنش، سرشان پایین می‌افتاد.مگر وقتی روی زمین بود هزاران سال نوری از او فاصله نداشتیم؟ اصلاً مگر در یک زندگی چند نفر را می‌شود دید که مهر و صلابت با هم در نگاهش جا شود؟ چند نفر را می‌شود دید که آدم را
متن آهنگ جیره فرزان و بامداد
شکل میگیره هنرِ خیابونی
با یه صدا که میخواد منفجر شه باز رو بیت
اومدی پُر کنی قلکتو قانونی
بعدِ سال ها فهمیدی یه معترضِ خواب بودی
اگه به هیپ هاپ مثِ مخدر نگاه کنی
یه متاع نابه که تو ازش پاک موندی
زیر زمین آتیش کدست ما مشغولِ عبادت
اومدیم بزرگترین شعله رو به پا کنیم
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید رضا شیری| پرسه+متن + پخش آنلاین
♬♪♪♫♪♬
Download New Music BY  Reza Shiri called Parse+Text
 
برای دانلود آهنگ اهنگ جدید پرسه رضا شیری لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
♬♪♪♫♪♬
متن آهنگ جدید پرسه از رضا شیری
♬♪♪♫♪♬
 
  بی تو پرسه تو بارون شده کارم شبونه قفلم رو عکسات ببین بری کارم تمومه    من تنها توی هر جمعی باشم اسمت که میاد یهو از هم می پاشم    چرا رفتی نامرد چرا انقد باهام سردی بری تنها میشم چرا انقد خون سردی    نفسم عشقم تو شدی جونم همه
سلام
زنگ زده به گوشیم، سر ظهر!!!
هنوز حال احوال نکرده می پرسه: شما فقیر هستید یا غنی؟!!!
موندم برای چی داره می پرسه.... گفتم: وسط! نه فقیریم نه غنی!
گفت: نـــــــــه! فقیر هستید یا غنی؟!
گفتم: بستگی داره با چه منظوری بپرسین.... معیارتون چیه برای فقیر یا غنی؟!
گفت: شما که رفتین حـــــَج.....
دوزاریم افتاد! خندیدم و تندی گفتم: نه ما در این مورد خیلی هم غنی هستیم! ما حج نرفتیم! رفتیم مشهد :))
در حالیکه فهمید دستش برام رو شده، میگه: نه دیگه شما باید سور بدین، مگه
دانلود آهنگ پرسه های مجنون محمد رامزی



دانلود آهنگ پرسه های مجنون محمد رامزی Download Parsehaye Majnoon song by Mohamad Ramezi دانلود آهنگ محمد رامزی پرسه های مجنون با دو کیفیت 320 و 128 همراه با پخش آنلاین آهنگ از صدا دانلود.
دانلود آهنگ پرسه های مجنون محمد رامزی
بامداد جمعه ۱۹ اردیبهشت زلزله‌ای با قدرت 5.1 در مقیاس امواج درونی زمین، ساعت 48 دقیقه بامداد، تهران را لرزاند. این زلزله در تمام نقاط تهران احساس شد. 
بزرگی: 5.1 ریشتر
محل وقوع: مرز استانهای مازندران و تهران - حوالی دماوند
تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: 1399/02/19 00:48:21
عمق زمین‌لرزه: 7 کیلومتر
نزدیک‌ترین شهرها به مرکز زلزله: 6 کیلومتری دماوند (تهران)13 کیلومتری رودهن (تهران)16 کیلومتری بومهن (تهران)نزدیکترین مراکز استان به مرکز زلزله: 58 کیلومتری تهرا
رفتارشناسی اسب - پرسه زنی

نکته جالب ، غریزه میل به منزل است که در اسبهای اهلی همچنان به قوت خود باقی است . چه بسا اتفاق افتاده که اسبی رم کرده باسوار یا بدون سوار راهی منزل شده و حتی اگر سوار راه را گم کرده باشد اسب او را به طرف آن رهنمون کرده است . اسبها همیشه با شلنگهای کشیده تری به طرف منزل حرکت می کنند ( تندتر به سوی منزل حرکت می کنند )
راستش این اواخرِ تهران بودنم، آنقدر اتفاقات عجیب و درهمی برایم افتاد که با میل و رغبت سوار اتوبوس شدم و به اصفهان برگشتم. اتوبوسی که می‌دانستم آخرین بار است که من دانشجوی آن هستم و مِن بعد اگر سوارش شوم مسافرم. یک مسافر واقعی. بعدتر هم هر وقت به تهران فکر می‌کردم حفره‌ای درونم بود که از دلتنگی نبود. حفره‌ای که چیز در آن غل‌غل می‌کرد و مرا از دوست داشتن و حس نزدیک شدن دوباره به آن شهر، دور می‌کرد. اما چند روز است که دل تنگ شده‌ام. دل تنگ پرسه
رئیس پلیس راه مازندران:
تردد انواع وسایل نقلیه از ساعت ۱۳امروز جمعه ۱۵ آذرماه تا ۲ بامداد شنبه ۱۶ آذرماه از کرج به سمت مرزن آباد ممنوع است.
آمد و شد انواع وسایل نقلیه از ساعت ۱۷ امروز جمعه ۱۵ آذرماه تا ۲ بامداد شنبه ۱۶ آذرماه از مرزن آباد به سمت کرج بصورت یک طرفه خواهد بود.
تردد انواع تریلر، کامیون و کامیونت به استثنای حاملان مواد سوختی و فاسد شدنی از ساعت ۶ تا ۲۴ امروز جمعه ۱۵ آذرماه در محور هراز ممنوع است.
تردد موتور سیکلت تا ساعت ۶ روز شنبه ۱
در ساعت ۲۲:۳۹ دقیقه شامگاه سه‌شنبه ۱۹ فروردین، "ماه" به کمترین فاصله خود با زمین رسید و در این زمان ۳۵۶۹۰۷ کیلومتر با زمین فاصله داشت. همچنین در ساعت ۷:۰۵ دقیقه بامداد چهارشنبه ۲۰ فروردین، "ماه" در گام کامل (بدر) قرار می‌گیرد.
بر این اساس به علت قرار گرفتن "ماه کامل" در "کمترین فاصله از زمین"، از سه‌شنبه شب تا بامداد چهارشنبه با پدیده‌ی "اَبَر ماه" (Super Moon) مواجه هستیم. این ماه کامل که به "ماه صورتی" نیز شهرت دارد، نخستین و بزرگ‌ترین #ابر_ماه سال
امروز دوشنبس ساعت 12:50 بامداداحساسی از درون قلبم فریاد میزنه و برای اولین بار میگه من از این وطن متنفرم. از مردم ریاکاراش متنفرم، از مردم نادونش بیذارم، من از خودم گه فکر میکنم چیزی بلدم بدم میاد. من هیچی بلد نیستم.
برای اولین بار دارم از خودم میپرسم چرا تو ایران به دنیا اومدم. چرا ما نباید آرامش داشته باشیم. چرا نباید امنیت داشته باشیم. نا امیدم از خودم اون تو بامداد چهارم عید.
تا حالا در این حد ناامید نبودم.ولی ساکت نمیشینم یه جا کنج خونه، یا ن
دانلود آهنگ جدید محسن ابراهیم زاده مثل تو نه
Download New Music Mohsen Ebrahimzadeh – Mesle To Na
بزودی از رسانه سلطان موزیک

محسن ابراهیم زاده مثل تو نه

کندن از عشقت کار من نیست بازم
توی دله من یه دونه عشقه که بهش می نازم
تو دلت چی داری شب و روز که من حیرونشم
اسمه تو که باشه راه نداره که من دیوونه شم
پرسه توی خیابون نه قدم زیر بارون نه
هیچی مثه تو نه غیر حسه تو نه
همه اینا از عشقته که پر از بهونس دله من
همه اینا از عشقته که دیوونه خونه اس دله من
شک نکن بری روزگار بد با
☄ پخش زنده بارش شهابی جوزایی
#بارش_شهابی_جوزایی مهم‌ترین بارش شهابی است که هر ساله از شامگاه ۲۲ تا سحرگاه ۲۳ آذر به اوج فعالیت خود می‌رسد. با توجه به اینکه امسال در این زمان ماه کامل در آسمان حضور دارد، بسیاری از شهاب‌ها دیده نخواهند شد. علاوه بر این، بررسی تصاویر ماهواره‌ای گویای این مطلب است که آسمان اغلب مناطق کشور ابری است و شانس چندانی برای دیدن شهاب‌های زیبای جوزایی از ایران وجود ندارد!
اما‌ با مراجعه به وب‌سایت زیر از ساعت ۷:۳۰ با
نیمه شب در پاکت می نویسم:
زندگی جاریست و این روزها و شب ها در حال گذر است ...
روزهایی پر از سختی و شب هایی پر از افکار خاکستری و یواشکی ...
پر از سکوت هایی که در آن غریزه به وضوح شیون می کند، چنگ می زند
و خواهان یک آغوش همیشگی ست ...
بارها و سینوس وار به تصمیماتی می رسم،
که هیچ تناسبی میان اصل و اساس شان نیست که نیست ...
ساعت 13:13 برنامه ریزی و دویدن ...
و ساعت 02:25 بامداد هم، ... فقط ناامیدی و هیچ ...
به قول بیدل (باکمی دستکاری): از فرط ناامیدی بسیار گریه کردیم،
  اسامی تیم ملی والیبال آمریکا برای حضور در فینال لیگ ملت‌های 2019 اعلام شد.


 
  بخش تور و توپ مجله خبری ورزشی اسپورت‌استار
 
به گزارش خبرگزاری فارس، تیم ملی والیبال آمریکا که به دلیل میزبانی مرحله نهایی صعودش به فینال از ابتدا قطعی بود در مراحل ابتدایی از ترکیب‌های مختلفی برای رویارویی با حریفان استفاده کرد، اما حالا که تیم‌ها به فینال رسیده‌اند یانکی‌ها از تمام ستاره‌های خود دعوت کرده‌اند.
 
در ترکیب آمریکایی‌ها برای بازی‌های فینا
نگاه تو ، برای من تمام عاشقانه هاستو حال من ، حال خوش ترانه هاستتو آمدی به این تنم ، چو جان تازه آمدیهوای تو برده مرا ، چه بی بهانه آمدینگاه کن ببین که من ، چگونه بی قرار توپرسه به کوچه ها زدم ، به شوق خاطرات تونفس درون سینه ام ، حبس شد و تو میرسیمنم که چشم می شوم ، خیره به قاب اطلسی
  سرپرست تیم ملی والیبال درباره سفر تیم ملی والیبال ایران به کشور آمریکا توضیحاتی را ارائه کرد.


 
  بخش تور و توپ مجله خبری ورزشی اسپورت‌استار
 
به گزارش خبرگزاری فارس، با اعلام امیر خوش‌خبر سرپرست تیم ملی والیبال ایران، تیم ملی بامداد شنبه راهی کشور آمریکا خواهد شد.
 
او در این باره گفت: تیم ملی با توجه به محدودیت‌های پروازی و فصل تابستان، در سه گروه اعزام خواهد شد. زمان رسیدن به کشور آمریکا، تقریبا یکسان است و کل تیم هم‌زمان از فرودگاه
بابا جونش میگفت،
مهندس!  قبل از انجام هر کاری فکر کن..  خوب فکر کن!  (مچمو گرفته بود که برای چی اینهمه راهو وسط روز هفته اومدم دم خونشون و با ماشین پرسه میزدم!    نمیدونم شایدم ترسیده بود که کار اشتباهی یا ترسناکی ازم سر بزنه 
:/     )     یعنی من انقدر ترسناک و غیر قابل اعتمادم!؟ 
 
راستی.. مرسی از عزیزان بابت تبریک روز مهندس*      
 
وقتی در اعماق وجودم پرسه می‌زنم و به خودم نگاه می‌کنم ، همیشه متوجه این موضوع می‌شوم که احساساتم بر منطقم غلبه داشته است. و حالا لشکری از منطق در مقابلِ گردانِ احساساتم صف آرایی کرده است. جنگی تمام عیار در وجودم بر پاست. و بازنده منم!
‏میگن یک خانمی هم برای شوهرش لیست خرید می‌نویسه:1 نوشابه2 قند3 بیسکوییت4 پیاز5 تخم‌مرغ6 مرغ7 فندک
و آقا برمی‌گرده با یک نوشابه، دو بسته قند، سه‌تا بیسکوییت، چهارتا پیاز، پنج‌تا تخم‌مرغ، شش‌تا مرغ و هفت‌تا فندک، و با تعجب از خانمش می‌پرسه: «هفت‌تا فندک برای چی میخایم؟»
شبا* که میخوام بخوابم انگار از یه جنگِ طولانیِ از ابتدا محکوم به شکست برگشتم؛
مغبون!
خسته! 
بی سنگر!
زندگی قراره همینجوری روز به روز سختتر شه یا چی؟!
*شب به فاصله‌ی ساعات سه بامداد تا شش صبح اطلاق میشود :|
عنوان:
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست دلی هست ولی جانی نیست
محمد عزیزی
فلسفه شب یلدا
به دلیل دقت گاه شماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی، همواره و
در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یکم
دی‌ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله
برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم که در
باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است. جشن
شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.
آغا
وقتی نمی نویسی باید چه کار کنی؟در دنیای بزرگ و بی انتهای اینترنت بگردی. هر کس هم وقتی پا به این دنیا می گذارد کوچه ایی را می گیرد و پیش می رود. یک نفر اخبار، یک نفر مد لباس، یک نفر سینما و حتا پیدا کردن راه و روش ها و آموزش های جنسی. یک نفر هم همه ی اینها. راستی مهم است تو در کدام کوچه ی این دنیا پرسه می زنی؟ شاید آری شاید نه. اما بدترین قسمت آن دروغی است که گاه آدم در این پرسه زدن ها به خودش می گوید. مثلا وقتی در این دهکده ی جهانی دنبال پیدا کردن عکس
۵ عضو یک خانواده در حمله جنگنده‌های سعودی به مسجدی در منطقه «السواد» واقع در استان «عمران» یمن کشته شدند.
به گزارش شریعت نیوز  به نقل از  ایکنا؛ به نقل از پایگاه خبری المسیره نیوز، اعضای این خانواده که برای فرار از بمباران به این مسجد پناه آورده بودند، بر اثر حملات جنگنده‌های متجاوز سعودی کشته شدند. این در حالی است که ۲ کودک از این خانواده نیز هنوز مفقود هستند. این افراد بر اثر ۳ حمله هوایی به منطقه «السواد» در استان عمران یمن کشته شده‌
پناه به موسیقی و آشپزی و جمع و جور کردن کابینت ها
 
ساعت ۱۲:۳۷ بامداد:
ناهار فردا را آماده کردم و دوش گرفتم و دو تیکه لباس سرکارم را شستم
فردا حتما باید قبل رفتن به سرکار، دو تا از کابینتها را تمیز کنم 
* کاش کار بانکیم امروز تموم شده بود. فردام بعید میدونم بشه انجامش داد و پس فردام که ....... و میخوام به خودم حال بدم و بانک رفتن تعطیله
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
چه خبر دکتر؟
من هم خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه یه سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار در دانشگاه و خوابگاه براش می شود قرار بدهم

ادامه مطلب
 
بعد الف و بچه اش یه هفته میان خونمون و نمیرن حتی خونشون://
خدایا از دست اینا روانی ام:(
به مامانم میگم اگه قراره الف بیاد اینجا شما هم بدید کربلا آخه هرکی می پرسه اربعین پیاده میرید؛ میگن نه..
مامانم اینا به خاطر درس خوندن من نمیخوان برن ولی اگه الف و بچه اش بیان اینجا کلافه میشم.
ای کاش یه فرجی بشه همه چی درست شه:)
من این آدمو فقط از روی توییتاش می‌شناختم و یه بار که پیج اینستاشو دیده بودم. بعد از این تستا گذاشته بود که خصوصیات طرف رو می‌پرسه، رفتم با یه اسم چرت دادمش و فاکینگ 16 تا از 20 تاش رو درست جواب دادممم! =))) تو 15 نفری که قبل من داده بودن نفر دوم شدم! =)))
فضای مجازی واقعا چیز ناجوریه ها! :)) مخصوصا با وجود امثال من :)))
ساعت هیفده دقیقه بامداداز آدمی که دو ساله ندیدمش و قبلنم همکلاسی عادیم بوده
توی تلگرام پیام تبریک گرفتم
در حالی که اصلا تولدم نیست
و اصلا آیدی یا شمارمو از کجا آورده
و اصلا از کجا این وقت شب یادش افتاده که به من تبریک بگه؟
قضیه از ریشه و اساس مشکوکه-__-
پ.ن:تازه برام آرزو کرده یه عالمه ساله ام بشم:///!!!
توی این روزهای آلوده دلم گرفته بوده...
امروز دو تا کتاب خریدم. از یکی شون ۵۰ صفحه خوندم و مشتاقم بقیه اش رو بخونم...
دلم تنگه... دلم تنگه ولی چه میشه کرد؟
امروز توی شهر کتاب ف رو دیدم... باهاش قرار گذاشتم برای فردا
دلتنگ و خسته ام... 
امروز یه داستان کوتاه دیگه نوشتم...
باید بیشتر بخونم،بیشتر بنویسم....
نفس من گره خورده به یک تب تند تو ...
خورشید گرفتگیِ پیش رو که در بامداد ۵ دی‌ماه ۹۸ از ایران قابل رویت است، بهانه‌ای است تا به تحلیل این رویداد طبیعی دیدنی بپردازیم. خورشید گرفتگی زمانی رخ می‌دهد که خورشید، ماه و زمین به ترتیب در یک راستا قرار بگیرند و سایه‌ی ماه روی زمین بیفتد. 
ادامه مطلب
بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم
...و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم
روی هرحادثه ای، حرفی از پول زدیم
از شما میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟

شاعر : فریبا شش بلوکی
از مجموعه شعر غریبانه
الان که فکر میکنمو نشستم تیکه های پازل رو به هم می چسبونم
خیلی کارا و رفتارا که یه زمانی دلیلش رو نمی فهمیدم برام روشن شده
یکیش اینکه مثلا اون پسره ب
اومد از در دوستی وارد شد
هی میخواست بهم نزدیک شه
بعد همون اول مثلا میومد خیلی بی ربط سوالای شخصی و خانوادگی می پرسید در حالی که اون موقع اصلا در اون حد باهم صمیمی نبودیم
ییهو خیلی بی ربط می پرسید راستی چندتا بچه این؟ برادرات چیکار می کنن؟  متاهلن؟ و کلا از خانوادم می پرسید و من با خودم میگفتم ماذا
یک بار گم شدن در ثانیه ها و هزار بار گم شدم در آینه .در آینه انعکاس تصویر من نبود . من به دنبال خودم به دور اینه پرسه می زنم و او تکرار می کند تصویر زنی در تاریکی . تصویر زنی در حجمی از سکوت . 
به خود شک می کنم . انگار لبانم دوخته است . چشم هایم چطور ؟ 
افکارم چطور ؟ باورهایم کجاست ؟ 
من درون سیاه چاله ای گیر کرده ام . طناب کجاست . ؟ 
دست هایت را دراز کنی بر می خیزم . جان می گیرم.  گره ای از لبانم باز می شود . 
 
 
در کمال آرامش به تهران رسیدم. چه رسیدنی!
ساعت پنج و نیم بامداد بود که به ترمینال رسیدم ولی انگار نه انگار که صبح است، آفتاب هنوز درنیامده است، خواب و خور ندارند! مردم مثل مور و ملخ در همه جا فشرده شده بودند. دزدی و جیب بری به حدی بود که آدم آرامش راه رفتن را از دست میداد. حماقت و خود بزرگ بینی عجیبی که از چشم های آنها میبارید مرا فراری میداد. 
ادامه مطلب
بسم الله النور
خواستم اولین پست رو تو یه زمان خاص آپلود کنم و نزدیکترین زمان خاص بامداد فردا بود ولی یادم اومد که قول دادم از بند این منتظر موندن ها و به شکل واضح تر بهانه ها دست بکشم
پس با چشم پوشی از فقره ی شروع در زمان خاص توکل میکنم و می سپرمش به حضرت پروردگار... 
چند ساعت التزام بیشتر برای شبیه شدن به مقصود شما هم غنیمته حتما
به رهبری شما می ریم که داشته باشیم آقای ولی نعمت
توکلت علی الله 
تو یه چشم بهم زدن، یه ماه از سال جدید هم گذشت. فردا هم روز اول اردیبهشته. با شرایط این روزها به سختی میشه بیرون رفت و پرسه زد. با این همه نباید فرصت این روزها رو که مقارنه با سبز شدن طبیعت از دست داد. سبز شدن درخت ها و شکوفه دادنشون. عطری که تو هوا می پیچه و هوای لطیفی که تو باقی روزهای سال کمتر میشه تجربه اش کرد.
پیاده رویی هست که این روزهای سال هر وقت از اون بگذری، عطر گل ها و درخت های خونه ی مجاورش بسیار فرح بخش هست. اما شاید بیشتر از دو ماه باشه ک
نصف یک بطری حاوی یک مایع سفید رنگ رو یک جا خورم و با دستم اطراف دهنم رو پاک کردم.خیلی وقت بود که آروم و قرار نداشتمیه کابوس دست از سرم برنمی داشتداشتم تنها توی جنگل قدم میزدم با یه تفنگ روی دوشماما عجیب ترین بخش داستان حتی این نبود که من ، چرا پا تووی یکی از ناشناخته ترین جنگل های دنیا گذاشتم.دلیلش معلومهدلیلش اینه که اون چند کیلومتر راه اومده بود و نصف گله ی گوسفندام رو قلع و قمع کرد. عجیب ترین بخشش آینده بود.آینده ای که یه بطری حاوی یک مایع س
امروز واسه امریه رفتیم و ظرفیتشون تکمیل بود، به چند جای دیگه ارجاع دادن الان. و واسه همین کافه نرفتم.
دیشب هم خوابم نبرد و اون 3 ساعت از کف رفت.
صفحه ی 400 طبل حلبی ام و کماکان راضی نیستم ازش. 400 صفحه ی دیگه هم مونده.
واسه فردا برنامه ای ندارم، حتی در این حد که: "مسواک بزنم، کتابو ادامه بدم" ...
الانم میخوام با یه ملاتونین برم به استقبال خواب.
بامداد نوزده تیر، یازده روز مانده به مرداد.
چندروز پیش بود که گفت پاندای کونگ فوکارو باید ببینی و وقتی دید من مسخره میکنم گفت جون من ببینش.امشب گفت دیدیش؟گفتم نه.به شوخی گفت خوبه قسم جونمو دادم
این حرفا با اینکه جنبه شوخی داشتن ولی توی ذهن پرمشغله من گم شده بودن.
و امشب من تا ساعت ۲ بامداد بیدار موندم و درحالی این نوشته هارو مینوسم که صبح خیلی زود باید برم بیمارستان و چشمام به زور بازن.
ولی ارزششو داشت...
ارزش اینکه قسم جون تو هدر نره...
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
چه خبر دکتر؟
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه سعی می کنم یک سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم

ادامه مطلب
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
 
چه خبر دکتر؟
 
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
 
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه سعی می کنم یک سری خاطرات از دانشگاه و خوابگاه تعریف می کنم
 
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم
 
ادامه مطلب
چه اندوهبار است ای خدایان، جهان به شب هنگامان، و چه رازگونه است مهی که مرداب‌ها را می‌پوشاند. اگر پیش از مرگ رنجی فراوان برده با‌شی و اگر در این وادی مه‌گرفته به درماندگی پرسه‌ای زده باشی و اگر بار گران جانکاهی بر دوش، گرد جهان می‌گشتی، می‌فهمیدی. و اگر خسته باشی و بی‌هیچ بیم و دریغی به ترک جهان و ترک مه و مرداب و رودخانه‌هایش رضا داده باشی، می‌فهمیدی. اگر حاضر بودی با قلبی سبک به کام مرگ فرو روی و می‌دانستی که تنها مرگ مرهم زخم تو است،
خیلی دوس دارم یه شروع تازه داشته باشم
به معنی واقعی کلمه...دوس دارم...
ولی
 
خیلی وقته تموم کردم
اون رضای قبل نیستم واقعا، انرژی گذشته رو از من صلب کرده روزگار
رمق هیچی رو ندارم و شاید بهتره بگم، نداریم.
 
خدارو چه دیدی شاید شروع کردم
شاید...
ساعت چهار بامداد به وقت بی وقتی
بالاخره دارم برمیگردم خونه. امشب قطعاً میرم. ینی بلیطمم گرفتم و ساعتِ 03:30 بامداد از مشهد میپرم به شیراز. 
داداشم داره بعد از یه سال و چند ماه میاد ایران، و یه توفیقِ اجباری شد که بالاخره برم. یه توفیقِ خوب، یه اجبارِ بد. 
 
امروز باید خیلی جاها برم، هر جایی که شاید دلتنگش شم. کجا؟ اول از همه دانشگاهِ عزیزم... ، پارک کاشانی، شاید پیشکوه، کافه کاف. همینا فعلا به ذهنم میرسن. تُف. واقعا تف.
ساعت 10-11 امشب هم میرم سمت مشهد که برم فرودگاه و منتظر پرواز بم
راستش اولین باری که تهران این مدلی میدیم خیلی خسته کننده بود وقتی چهره عبوس و ناراحت آدما تو خیابون تو مترو میدیدم یه حس بهم میگفت چی شده  اینجا شبیه یه کابوس بود .شب که داشتیم تو خیابون قدم میزدیم باره اولی بود که گربه ای رو میدیم سوسک بخوره اونم به شکل زنده  هنگام فرار سوسک  .اصلا  هر اتفاقی که اون روز افتاده بود با دیدن این صحنه به کل از ذهنم اون لحظه به  فراموشی رفت .
پی ن : هوا شهر تهران خفس نمیشه نفس کشید .
خوابم نمی بره 
اینکه عصر سه ساعت خوابیدم بی تاثیر نیست 
اما کانون فیلم دانشگاه دوباره برگشته اونم با جوکر . 
زندگی من می تونه همینجا تموم شه 
ناراحتم که این ساعت های شبانه روز ، توی این سکوت های بی نظیر بامداد که میشه فکر کرد ، میشه موزیک گوش داد ، میشه کتاب خوند ، میشه حتی درس خوند ، میشه با خدای خودت گفتگو کنی ... توی این ساعت ها ، که خوابم .
بگو
بگو به باد که ما با آفتاب زاده شدیم و با آفتاب طلوع خواهیم کرد 
 
 سوالی که هر پنجشنبه  جمعه از صد در صد آدم هایی که میبینم می شنوم
 
چه خبر دکتر؟
 
شوخی لفظی ای که زیادی تکراری شده است ولی ادب حکم می کند هر دفعه که این را می شنوم لبخند بزنم
 
خب متناسب با هر کسی که سوال رو می پرسه یک سری از خاطراتی که از دانشگاه و خوابگاه دارم براش تعریف می کنم
 
دوست دارم جواب این سوال را در یک مجموعه به هم پیوسته در وبلاگ که شامل خاطره های ماندگار من در دانشگاه و خوابگاه می شود قرار بدهم
 
ادامه مطلب
جفری برگشت :)
یه هفته تو خیابونا پرسه زده بوده تا اینکه رفته تو محل کار یه خانمه که خیلی هم اون اطراف مسکونی نبوده و خانمه بهش غذا داده بوده و عصرش برده بودش پیش یه دامپزشک و اون هم چیپ ستی رو که تو بدنش بوده رو اسکن کرده بود و زنگ زده بود به جنی که گربه تون اینجاست.
این جوری بود که جفری بعد از یه هفته سرگردونی برگشت خونه و خیلی ها رو با برگشتش خوشحال کرد. طفلک آلزایمر داره و حالا باید بیشتر مراقبش بود تو این مدت هم کلی ضعیف و نحیف شده.
«درد که تنها در نسوج آدمی پرسه نمی‌زند. گاهی هم ساکن اشیاء می‌گردد. حتی ممکن است در قاب عکسی منزل کند یا حتی در الفاظ یک صدا. باید کلمه بهترین مکان برای سکونت درد باشد که آدمی رنجش را در کلمه مستحیل می‌کند و بر صفحات کاغذ می‌نویسد تا درد را دور از خود محبوس کلمات کند.»
#رود راوی، ابوتراب خسروی
میگن تو یه مصاحبه تلویزیونی، مجری برنامه از بیل گیتس راز موفقیتش رو می‌پرسه، بیل گیتس هم یک چک درمیاره و میگه هرچقدر دوست داری برای خودت بنویس!
 
مجری برنامه میگه منظور من این نبود، پرسیدم چطوری موفق شدین؟! بیل گیتس چک رو پاره میکنه و میگه راز موفقیت من همینه، برخلاف شما من هیچ فرصتی رو از دست نمیدم...!
 
فرصت‎ها منتظر شما نمی‌مونند، این شما هستین که باید اونا رو به دست بیارین
من واژه ای را می شناسم
واژه ای سرشار از معجزه
واژه ای که بلندت می کند
وادارت میکند که تلاش کنی
واژه ای که باخودش
رویاهایی رادر ذهنت می آفریند
و خودش میگوید که این رویاها
دست یافتنی اند
زیرا من وجود دارم 
من در میان شب تار
در تاریکی یک غار
در هوای تار و
حال زار
وجود دارم
من همیشه و در هر حال
در اطراف تو پرسه زنان
و قدم زنان
هستم
اما تو
زمانی که به من پشت کنی
زندگی ات خاکستری خواهد شد
آنگاه است که خواهی مرد 
زیرا آدمی بدون امید می میرد...
دانلود آهنگ جدید رضا ضیا پرسه
Download New Music Reza Zia Parse
آهنگ جدید رضا ضیا بنام پرسه
تو رو نفس میکشم و تورو مرور میکنم و از کوچه های شهرمون وقتی عبور میکنم
میریزه عطرت رو تنم حس میکنم دارم تورو روو گونه های خستگیم دوباره میبارم تورو

ادامه مطلب
مدتها بود هرگاه دنبال رمان می‌گشتم به اسم «بامداد خمار» برمی‌خوردم اما وقتی برچسب «رمان عامه‌پسند» را می‌دیدم از خواندن آن پشیمان می‌شدم، تا اینکه بالاخره شرایط بگونه‌ای شد که آن را خواندم.
مبنای داستان این است که در ازدواج دو طرف باید هم‌کفو باشند. این یکی از مهمترین معیارهای ازدواج است که هم بسیاری از روان‌شناس‌ها و مشاوران بر آن تاکید دارند و هم در روایات دینی توصیه شده است. کاری که بامداد خمار انجام می‌دهد اینست که این توصیه ساد
با سروش و ف اومده بودیم  بیرون، که رتبه ها رو اعلام کردن:)) محض  اطلاعتون سروش همون کراش اولیه است؛))  بگذریم.  سروش رتبه  اش خیلی باحاله:)) تاریخ تولدش  شده (۱۳۷۹). بخاطر اینکه  سه رقمی  نشده ناراحته ولی. ف هم که خسته نباشه  ۱۸ هزار شده. منم ۵۸۵:)) (عدد رو حال کنید فقط-__-) و ۲۲۸ منطقه شدم:)) تو زیرگروه  یک هم ۲۰۹:)) در صدای  ادبیاتاممخ
پ.ن: ریدم  دهن  عمه ای که تو کل سال فقط یه روز دختر  رو تبریک میگه و یه رتبه ی کنکور رو می پرسه. خاک تو سرت بدبخت:))
شب دوم
ساعت سه بامداد...درد و درد و پیچیدن به خود...
بیدار شدم و تنها مسکنی که باقی مونده بود رو خوردم و بلافاصله لای پتو پیچیدم...درد امانم رو بریده بود و به سوزش مری توجهی نمیکردم...حالت تهوع داشتم و دلم میخواست دست کنم ته حلقم و تمام دنیا رو بالا بیارم ولی باید قرص رو داخل معده ام نگه میداشتم که اثر کنه...التماس میکردم...وسط التماس هام از خدا انگار خوابم برد...
حالا ساعت 6:30صبحه و من انگار کمبود خواب دارم...خودم رو به هر بدبختی که شده میکشم از تخت پای
وقوع مجدد زمین‌لرزه در فیروزآباد لرستان
در ساعت ۰۲:۴۸ بامداد امروز ۲۱ اردیبهشت، زلزله‌ای به بزرگی ۳.۲ ریشتر در عمق ۱۰ کیلومتری زمین در ۱۴ کیلومتری فیروزآباد و ۲۴ کیلومتری الشتر به وقوع پیوست.
به پلدخترنیوز بپیوندید
مشاهده مطلب در کانال
غرقِ در دود و سکوت و حالی بد از بارانی سهمگین!
درب اتاق قفل است ، پنجره‌ای نیست و فانوسی که نفت‌ش به اتمام رسید.
دمر روی زمین ...
زمزمه‌های زیر لب خبر از مردی شکسته دارد ...
اکنون چه ساعتی از روز است؟
اصلا روز است یا شب؟
این لباس را کی به تن کردم؟
چشمانم گرم خواب است ، آرام آرام میگذارم پلک‌هایم خودشان به هم برسند!
و با دهانی پرخون ، به آخرین اصوات تنفسم اجازه‌ی خاموشی میدهم ...
ساعت مرگ : ۰۳:۲۵ بامداد
- بیمار اتاق شماره ۴۲۷
 
«ملک سلمان»، پادشاه عربستان سعودی در فرمانی وزیر اقتصاد این کشور را از سمتش برکنار کرد. 
طبق گزارش العربیه در بامداد جمعه، ملک سلمان «محمد بن مزید التویجری» را از سمت وزارت اقتصاد و برنامه‌ریزی برکنار کرده است. 
ملک سلمان در این حکم از «محمد الجدعان»، وزیر دارایی عربستان سعودی خواسته وظایف وزیر اقتصاد را انجام دهد.  
دلیل این برکناری هنوز مشخص نشده است. 
از لابلای توری خاک گرفته و نرده های حفاظِ پنجره ...یک آسمان با ابرهای خاکستری و درختانی که سبز ایستاده اند ...و صدای رسای رودخانه ...که بی امان جاری است ...
صدای بیل زدن زمین می آید ...
بوی نعنا و ریحان پیچیده است توی دستانم 
بوته های گلپرِ نزدیک رودخانه ...
سیب های کالِ روی درخت
میوه های سرخ و کوچک رزبری 
سبزی هایی که عمه برایمان کاشته است ...
نسیمی که گاه به گاه روحمان را نوازش میکند...
صدای پرنده هایی که این حوالی پرسه میزنند ...
دو تا کلاغی که آمده اند
جنگل،خیابان‌های خالی،ساختمان‌های تیره،پنجره‌ای روشن که شما را به فکر وا می‌دارد.شاید در یک زندگی دیگر فراموش کرده اید لامپی را خاموش کنید،شاید هم کسی هنوز منتظر شماست.تو جایی همین نزدیکی ها خودت را مخفی کرده‌ای اما به چه نامی؟من آن خیابان را پیدا خواهم کرد.ولی،روزها می‌گذرند،زمان می‌گذرد و من هر بار به خودم می‌گویم دفعه‌ی بعد،حتما،پیدایت خواهم کرد.
پرسه‌های شبانه-پاتریک مودیانو
یه روزی هم میاد که یکی می‌زنه روو شونه‌مون و به خودمون میایم و می‌فهمیم تموم عمر تنها بودیم و آدمایی که باهاشون خندیدیم و گریه کردیم و حرص خوردیم و عصبی‌مون کردن و دوسمون داشتن و دوست داشتنمون رو خرجشون کردیم تخیلمون بودن 
یه روزی میاد که اونی که زده روو شونه‌مون تا به خودمون بیایم یه صندلی می‌ذاره و روبرومون می‌شینه و زل می‌زنه توو چشامون و ازمون می‌پرسه چرا توو خیالمون این آدما رو ساختیم
 یه روزی میاد که می‌فهمیم همه چیِ دور و برمون
متنی که میخواهم بنویسم احتمالا در نهایت ملقمه ایست از چند نظریه و ایده از چند کتاب مختلف که با آنها همذات پنداری کرده ام و  تصادفا در این مدتی که در خانه مانده ایم به جمع آوری آنها مشغول بوده ام.
اول کمی درباره ی خلوت: در کتاب مینیمالیسم دیجیتال، کال نیوپورت تعریف جالبی از خلوت ارائه میکند که احنمالا شما هم مثل من در تعریف آن اشتباه میکنید. در این کتاب خلوت نه جدایی فیزیکی و دور شدن که به این معناست که مغز ورودی دریافت نکند به طور دقیق تر خلو
بسم الله الرحمن الرحیم
دوتا مانتو کج و معوج بدوزم باورشون نشه خودم دوختم بعد بیان بگن برا ماهم بدوز
کیف های چرمم رو ببین همه بیان سفارش بدن براماهم بدوز
ساعت ۱۲ بامداد تشریف بیارن براشون آمپول بزنم
سه روز ازم وقت بگیرن با پسرشون ریاضی کار کنم
اینا استفاده ابزاری نیست چیه؟؟؟:)))
                       
قسمت اول
این اولین نامه ایه که دارم برات مینویسم. دلم میخواد بعدا که میخونی بفهمی که من همیشه به یادت بودم هرچند که الان ندارمت.
دلبر عزیزم نمیدونی که چقدر سخته روزهایی رو بدون تو سپری کردن دقیقه ها و ثانیه هایی که دوست داشتم تو کنارم بودی تا با تو سپری می کردم. لحظه های شادی و غمی که دوست داشتم وجود یه نفرو پیش خودم حس کنم ولی تو نبودی. 
امیدوارم هرچه زودتر از راه برسی و به این انتظار پایان بدی. :)
دوستدارت خانوم میم . ۲۷ تیرماه ۱۳۹۸ ساعت ۱:۳۷ با
وَ پایان جِدال من با خود .. به وقت ۳:۴۵ بامداد
اگر دوباره به سرم زد این افکار یادم بیاد که راه زیاده اما رسیدن ادامه ی همینه ، ممکنه اون راه زیبا باشه که هست ، بی نظیر هم هست اما فرق چندانی نداره .. این راه عقلانی تره خُب .. اینجوری شش ساله .. اما دقیق و دست پر ، اونجوری یه عالمه سختی و هزینه و نرسیدن .. شاید هم رسیدن اما من به سریع تر شدن فکر میکنم که این راه درست تره .. می‌دونی دیگه بهت گفتم همون که درست ترینه باشه برام که هَست که میشه ..
همون جمله ی جان
دانلود آهنگ اشوان اگه نباشی
دانلود آهنگ قدیمی اگه نباشی از اشوان
هم اکنون بشنوید / دانلود آهنگ فوق العاده زیبا و احساسی اگه نباشی با صدای خواننده محبوب اشوان به همراه متن ترانه و کیفیت های ۳۲۰ و ۱۲۸ اصلی
شعر و ملودی: اشوان
هم اکنون از جاز موزیک ترانه بسیار زیبای اشوان بنام  اگه نباشی همراه با تکست و کیفیت عالی آماده شده است
Download New Song By : Ashvan – Age Nabashi With Text And Direct Links In JazMusic
خواننده این اثر اشوان نام دارد 
برای دانلود روی لینک ادامه مطلب در زیر
اهمیت ، مراقبه و دستورالعملی مهم برای شب نیمه شعبان:
آیت الله میرزا جواد آقا ملکی(ره) :یکی از شب های قدر و شب تقسیم روزی ها و مرگهاست.آن را منزلتی بزرگ و برکاتی فراوان و انواری تابان است.
در این شب از لذت و راحت دنیا نظر برگیرد ونفس خود را مهیاکند  و شب وداع خود از دنیا بداند ، گویا در بامداد آن شب قیامت خواهد بود.
آیت الله کشمیری (ره) : در این شب سه بار سوره "یس" خوانده شود یکی به نیت سلامتی، دیگری به نیت رزق و سومی برای طول عمر.
" منبع: المراقبات ، رو
در این فضا امکانات تخت خواب، پتو و ملحفه تمیز، حمام، سرویس بهداشتی و صبحانه تدارک دیده شده و تا ۱۰ صبح پذیرای زائران است.
مدیر انتظامات و تشریفات آستان قدس رضوی اضافه کرد: هر شب ۳ دستگاه مینی بوس در ورودی باب الرضا(ع) حرم مطهر از ساعت ۸ شب الی ۱ بامداد کار انتقال زائران به ترمینال مسافربری را بر عهده دارند.
رنجبر خاطرنشان کرد: همکاران ما در اداره انتظامات حریم مطهر در دفاتر هماهنگی و ورودی های صحن های حرم امام رضا(ع) مستقر هستند و این مهم را با
بسم الله الرحمن الرحیم
هر که این سوره را بخواند حق تعالی او را ده حسنه دهد به عدد هر فرشته ای که او را تسبیح نماید در آسمان ومین و تلافی کند هر عملی که درآن روز و شب نکرده ( یعنی ثوابش را به او دهد) هرکه این سوره را بنویسد و در شیشه سر تنگی نهد و در خانه قومی به قصد بد گذارد هر که در آن خانه باشد بیمار شود . هرکه در بامداد وشامگاه آیه فسبحان الله حین تمسون و حین تصبحون و... را بخواند جبران هر عبادتی باشد که در شب یا روز از او فوت شده است واگر در آخر هر
سهمیه بنزین اسفند‌ماه واریز شد/ آغاز پایش کارکرد وانت‌بارها از امروز ساعت صفر بامداد امروز، سهمیه بنزین اسفندماه در کارت‌های سوخت شخصی مالکان خودرو و موتورسیکلت‌ها شارژ شد؛ همچنین پایش کارکرد وانت‌بارها برای تخصیص سهمیه اضافی بنزین آغاز شد
سکانس اول چهارشنبه شب ساعت یک بامداد.
خوابم نمیومد و مشغول اینترنت گردی بودم.
داشتم وبلاگ فرشته رو میخوندم یه جاش نوشته بود حالش بد بوده و میترسیده غش کنه .
( امیدوارم حالش بهتر شده باشه) 
و گفته بود که تجربه غش کردنو تاحالا نداشته .
باخودم گفتم تا حالا دوبار بیهوش شدم ( یکیش اول دبیرستان و یکی دیگشو نمیگم)
و با اطمینانی به شدت کذایی باخودم گفتم فکرنکنم هیچ وقت دوباره بیهوش شدنو تجربه کنم.
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید رضا شیری به نام پرسه با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Reza Shiri Called Parseh
+ متن آهنگ پرسه از رضا شیری
 
 
 
دانلود ، موزیکها ، دانلود موزیک کیفیت بالا ، دانلود آهنگها ، دانلود آهنگهای جدید ، موزیکهای جدید ، آهنگی جدید ، دانلود موزیکی جدید ، دانلود مداحی ها ، دانلود نوحه ها ، نوحه ها ، دانلود نوحه های جدید
ادامه مطلب
سلام 
ساعت ۱:۵۱ دقیقه بامداد شنبه ۱۸ خرداد ۹۸ در مسیر برگشت از سفر ۴ روزه مشهد هستم
بلیط اینترنتی گرفتم یا ماشین مرتضی دارم میام ،
ماشین خیلی شلوغه بخاطر اینکه چند تا مسافر دختر تو ماشین هستن من و محدثه الان جدا از هم نشستیم !
واقعیتش اینکه به آدم بر میخوره اینکه بخاطر مسافرای دیگه مجبور بشی از همسرت دور بشینی اونم توی ماشین پسرخالت !
نمیدونم رفتار درست چی بوده و باید چیکار میکردم اما اصلا حرکت خوشایندی نبود ، اصلا ...
«حتماً دربارۀ عدل عمر ابن خطاب شنیده اید.»
ریاض، انگار یهو مطلب مهمی برای گفتن یادش اومده باشه، با خوشحالی گفت: «می گن عمر ابن خطاب داشته توی یه کوچه راه می رفته که الاغی از اون کوچه رد می شه و پاش می ره توی یه چاله و می لنگه. عمر گریه می کنه و می گه خدا توی اون دنیا از من سؤال می کنه چرا در زمان تو حیوونی پاش توی یه چاله رفته و چرا اون راه چاله داشته و ...»
گفتم: «خدا از عمر ابن خطاب می پرسه که چرا در زمان تو پای یه حیوون توی چاله رفته، اما نمی پرسه چ
بعضی وقتا
خصوصا تو روزای بارونی فک می کنم شخصیت امین توی
پرسه در مه بهرام توکلی زبان حال خیلی هاست
داستان وقتی جالب می شه که بهتون بگم
سرانجام خود بهرام توکلی هم ، خیلی بهتر از
شخصیت امین نبود
 
 دیدن
پرسه در مه  بهرام توکلی رو شدیدا توصیه می
کنم
 خصوصا
تو دورانی که ممکنه  فک کنید بهرام توکلی
همیشه همین مزخرفاتی میساخته که امروز میسازه
ازم می‌پرسه: برای چی ازش متنفری؟
جواب میدم: چون خیلی لوسه.چون زیادی چاقه!
می‌گه: همین؟ [ با حالت تمسخر امیزی ] 
عصبی میشم: چطور یه پسر میتونه خط چشم تتو کنه؟ اون عوضی خط چشم دارهه!! 
تعجب کرده: اون چشمای واقعیه خودشه!!
جواب می‌دم: به من ربطی نداره،نباید چشماش انقدر خوشگل باشند. ازش متنفرم!
روشو ازم بر‌میگدونه:تو فقط یه حسودی!
تایید میکنم: اره.منم خط چشم طبیعی میخوام.
 
پ.ن: راست‌ش فقط حس خوبی بهش ندارم،هرجور که نگاه میکنم‌می‌بینم این اشتباهه.
و
آن ۸.۵ ساعت اختلاف زمانی که بین تهران و تورنتوست را یادتان هست؟ 
بالاخره کار دستمان داد
صبح بیدار شدم و در عوالم بین خواب و بیداری دیدم جایی نوشته چند نفری در مراسم تشییع جان دادند
باورم نشد
 
بعد آن ۵ساعتی را که ما در حالت آماده باش جنگی به سر بردیم،‌شما خواب بودید و ما خدا خدا میکردیم همه چیز وقتی شما از خواب بیدار شده‌اید به خیر گذشته باشد
به خیر که ختم نشد اما زبانه شرش کوتاه شد و همان موقع ها که ۴۵ دیوانه توییت کرد All is well، شما هم کم‌کم چ
کتری برقی رو روشن می‌کنم و برای بار هزارم پرده رو کنار می‌زنم و حُسن‌یوسف‌هام رو نگاه می‌کنم و بازم تو دلم دعا می‌کنم حالشون خوب بشه، وجود این 3 تا دلبر، تنها دلیلی بود که راضی شدم یه قسمت از کاغذ رنگی‌های چسبیده به شیشه‌ی پنجره رو پاره کنم، مرضیه می‌خونه: "ای برگ ستم‌دیده پاییزی، آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی"، کاغذهای یادداشت آخرین مصاحبه رو می‌ذارم روی هم و یه گوشه می‌ذارمشون که بعدا منتقلشون کنم توی آرشیو، میام سراغ وبلاگم و با دلتنگی
امروز ۲۵ شهریور ۹۸
ساعت یک بامداد
جیییییییییییییییییییغ 
مامان:یا خدا مهسا حالت خوبه
بابا: مهسا مهساااااااا 
یک دفعه در اتاقم با شدت باز شد و با چهره ترسیده و رنگ پریده پدر و مادرم مواجه شدم در حالی که قهقه میزنم بغلشون میکنم 
وای مامان بالاخره شد بابا یادته میگفتی نمیشه بیخیالش شو میگفتی این سماجتت بی فایده هست دیدین از پسش بر اومدم، دیدین تونستم
بالاخره به ارزوم رسیدم همونی که میخواستم شد ، خدا جواب این چند سال تلاشمو داد
نیلوفر جونم ،ال
یعقوب بن شعیب گوید شنیدم حضرت صادق ع میعرمود رسولخدا ص فرمود است همانا در بدن ادمیزاد سیصدو شصت رگ است که یکصدو هشتاد رگ از انها مبجنبد وبکصدووهشتادرگ دیگرش ساکن است پس اگر یکی از رگهای جنبنده ساکن شود  ادمبزاد خوابش نبرد واگر یکی از رگهای ساکن بجنبش در اید خوابش نبرد واگر یکی از رگهای ساکن بجنبش در اید خوابش نبرد و رسولخداص چنان بود که چون بامداد مبکرد سیصدو شصت بار میعرمود والحمد لله ربالعلمبن کثیراعلی کل حال و چون شام میکردمانند انرامی
ما را رسد ، که بی‌تو ندیدیم روی خواب
ما را دلی‌ست گمشده در چین زلف تو
اکنون که حال با تو بگفتیم ، بازیاب...
#اوحدی_مراغه‌ای
#درود✋
#صبحتون_بخیر
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی در ایالت میامی گفت که واشنگتن خواستار صلح بوده و به دنبال جنگ نیست.
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس، «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا بامداد شنبه در سخنرانی در ایالت میامی گفت که به دنبال جنگ نیست و ما خواستار صلح هستیم.
رئیس جمهور آمریکا در این سخنرانی مدعی شد که سردار سلیمانی مسئول کشته شدن صدها نفر از جمله آمریکایی‌ها بوده و وی به ارتش آمریکا دستور ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را صادر کرده بود.
مثلاً از خودش می‌پرسه من چرا باید یه نفر رو احتیاج داشته باشمکه باهاش دو کلمه حرف بزنم؟خودم با خودم می‌تونم بیشتر از دو کلمه با خودم حرف بزنمو حرفای خودمو راحت‌تر بفهمم.اگه کسی به اینجا برسه،دیگه نه دنبال کسی می‌گرده، نه انتظار کسی رو می‌کشه...+داستایفسکی
_____________________
______________
برای نوشتن دلیل میخواستم... 
دلیلی پر از آرامش که شعرهایم را آنچنان در خود غرق کند که جایی  
برای مضمونی جز تو باقی نماند. 
تو آن گمشده ای که سالهاست قلبم را به تسخیر خود در آورده و من  
آن شاعر بی پناهم که در کوچه پس کوچه های شعر پرسه می زند تا  
بلکه خبری یا اثری، و یا نشانی از تو بیابد. 
افسوس که همه ی شعرها بی تو غمگینند و همه ی کوچه ها بن بست...

✅ انتشار چاپ اول مجموعه شعر " همه ی کوچه ها بن بستند"
بهمن ماه ۱۳۹۷
مجموعه اشعار ح
باید یه سر و سامانی داد به زندگی تا اینکه حداقل بفهمی چی رو بیشتر میخوای، چی اولویتته. باید تصمیمام رو بنویسم اینطوری میشه نقشه راه رو دید. باید تابستانم مثل ٢-٣ هفته ی عید (حتی بهتر) بتونم چیزای که تو فکرم هستو عملی کنم: همیشه یه راهی هست برای خلاصی از دست اینی که هستی!

1 تیر/2 بامداد: له ساعت ۶ هر چشته قهوه ای (!) هاتیاد و ور دسم خواردم تا
مثلا الان نخفم ولی الان توام بگرم یه ساعت بخفم بعد بنیشم جور آیم یه
مرویج له بان برونر گوارش بکتم.
باید یه سر و سامانی داد به زندگی تا اینکه حداقل بفهمی چی رو بیشتر میخوای، چی اولویتته. باید تصمیمام رو بنویسم اینطوری میشه نقشه راه رو دید. باید تابستانم مثل ٢-٣ هفته ی عید (حتی بهتر) بتونم چیزای که تو فکرم هستو عملی کنم: همیشه یه راهی هست برای خلاصی از دست اینی که هستی!

1 تیر/2 بامداد: له ساعت ۶ هر چشته قهوه ای (!) هاتیاد و ور دسم خواردم تا
مثلا الان نخفم ولی الان توام بگرم یه ساعت بخفم بعد بنیشم جور آیم یه
مرویکیج له بان برونر گوارش بکتم.
یادتونه قبلا چقدر غر می‌زدم که تو آزمایشگاه میزم دم دره و هی باید بلند شم درو باز کنم و هر کی میاد تو از من می‌پرسه دکتر کو و اینا؟
از وقتی اومدم اینجا، نه تنها میزم دم دره، که فک کنم دم درِ مورچه‌ها هم هست! چون هر چند دقیقه یه بار باید از رو دست یا صورتم مورچه جمع کنم :|
+ تنوع هم داره‌ها! مثلا چند روز پیش به جای مورچه، یه دونه عنکبوت کوچولو بود:)))
+ البته که بر خلاف قبل، با وجود این وضعیت باز هم خدا را شاکرم! (اینم از نتایج ۲ ماه خونه موندن!)
امدادونجات هلال‌احمر:
ساعت ٠١:٥٨ بامداد امروز ‎تصادف زنجیره‌ای (اتوبوس - تریلی - خاور - ایسوزو - پراید - پژو٤٠٥) در کیلومتر ۵۲ اتوبان قزوین - زنجان، لاین جنوبی (٣ کلیومتر مانده به سه راه ضیاآباد) ٣٠ نفر را دچار حادثه کرد.
در این حادثه ۳ نفر جان خود را از دست دادند، ۱۴ نفر سرپایی مداوا و ١٠ نفر هم به بیمارستان منتقل شدند.
سه شنبه ، ۱۲ آذر ۹۸@IrNews_24
مشاهده مطلب در کانال
امروز را ۵ نفری رفتیم؛ سین، رِ، میم، زِ، و خودم.
رفتیم نشستیم روی کوه های مشرف بِ شهرِ غبار گرفته یمان.
در جوارِ پنج تن از شاهدانِ پاکِ زمین،
روزِ اولِ اجتماع مان بود،
شروعِ قرارِ درماندگیِ دستِ جمعی مان!
چهار شنبه ها می باید می رفتیم اما این هفته استثناعن سه شنبه را بِ سوگ نشستیم،
از قرارمان بِ این ور قلبم فشرده شده است و روحم سنگینی می کند!
نور از چشم هایم رفته؛ انگار کِ غروبِ یخ زده ی جمعه باشد .
امروز خودش نیامد !
دیشب را تا بامداد بیدار بو
یه حالی دارم این روزا 
نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست
تو که خوبی ،منم خوبم
....
نمی دونم واقعاً چی درونمه که مانع انجام دادن مهم ترین وظیفم می شه؟!
پ.ن..رنگ زرد و نارنجیِ متن و زیرش نفسمو بند میاره و من خودآزارم که می ذارم همین جوری بمونه!
بهتر است بنویسم، درحال حاضر ننوشتن کاری جز ایجاد فاصله نمیکنه برام. شام رو بار گذاشتم، صدای تلویزون رو زیاد میکنم، شبکه سه سریالی پخش میکنه که ژانر مورد علاقمه، بابام پیرهنش رو درآورده و با زیرپیرهنی و بیژامه و عینک به چشم غرق در کتاب خوندنه فکر کنم تنها تفریحیه که هیچ وقت براش کسل کننده نمیشه. مامانم خوابش برده کنار بابا. 
چند روز پیش بود که چند نفری از گریه کردن شادی گفتن، دیروز با شادی حرف میزدم خودش گفت گریه کرده، بنظرم حق هم داشته گریه ک
استاد هر سری منو می‌بینه، می‌پرسه:"تو موضوع پروژه‌ت چی بود؟"  و من هر بار بدون این که هیچ پیشرفتی کرده باشم، میگم :haplotype phasing.
سری آخر گفت:" تو نمی‌خوای بیای دقیق‌تر تعیین کنی کارِت چی باشه؟" گفتم: اتفاقا امروز بعد از کلاس می‌خواستم بیام.
رفتم، به محض رسیدن استاد گفت:" تو موضوع پروژه‌ت چی بود؟" گفتم : haplotype phasing . گفت:" خب برو phase کن دیگه!" و جلسه‌مون تمام شد. به همین سادگی، به همین خوشمزگی!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها